در مقاله پیش روش که فایل آنرا می توانید از انتهای همین مقاله دانلود نمایید 14 راهکار کاربردی، آزمایش شده و ساده را جهت افزایش فروش معرفی می نماییم.

1- به مشتریان قدیم خود بفروشید.

2- با مشتریان خود رابطه دوستانه برقرار کنید

3- همیشه خوش قول باشید.

4- مشتریان قدیم و حتی جدید خود را بشناسید.

5- از ایمیل مارکتینگ استفاده کنید.

6- از فکس مارکتینگ استفاده کنید.

7- از تبلیغات پیامکی استفاده کنید.

8- از بازاریابی تلفنی استفاده کنید.

9- لیست مشتریان احتمالی خود را بدست آورید.

10- از بروشور و کاتالوگ تبلیغاتی رایگان استفاده کنید.

11- از تبلیغات رایگان اینترنتی استفاده کنید.

12- همواره گزارش مشتریان جدید خود را بررسی کنید.

13-  همواره از گزارشات مخصوص مدیران استفاده کنید.

14- از نرم افزار های مدیریت ارتباط با مشتری غافل نشوید.

و ...

تمام موارد فوق به همراه توضیحات کامل و نحوه اجرای عملی را می توانید در فایل زیر مشاهده نمایید:

 

بازاریابی عصبی علم جدید و جذابی است که به بررسی عملکرد مغز و استفاده از آن در بازاریابی می‌پردازد. به تازگی همراه همکارم خانم آذر جوزی کتابی در این زمینه تالیف کرده‌ایم که بخشی از مطالب آن در این مقاله تقدیم موفقیتی‌های گرامی می‌شود.
تاثیر دیگران در تصمیمات خرید در سال ۱۹۶۴ یک شب خانم جوانی در آمریکا مورد حمله یک دزد واقع شد. او زخمی شد و دزد فرار کرد. این خانم بیش از ۳۰ دقیقه درخواست کمک می‌کرد ولی هیچکس به او کمک نکرد. این خانم بر اثر جراحت وارده فوت کرد. بعد پلیس بررسی کرد که در آن نیم ساعت ۳۸ نفر شاهد ماجرا بودند و هیچکس اقدامی برای کمک نکرده بود. پس از این واقعه تلخ دانشمندان ارتباطات اجتماعی شروع به بررسی این موضوع کردند که چرا هیچکدام از حاضران با دیدن وخامت اوضاع حاضر به همکاری نشد. چرا هیچکس به آن خانم کمک نکرد؟ آیا تمام شاهدان سنگدل بودند؟ آیا ترس باعث عدم دخالت آنان شد؟ تحقیقات گسترده‌ای در این زمینه آغاز شد که بعدها «اثر نظاره‌گر» نام گرفت.
بازسازی صحنه جرم دانشمندان اقدام به بازسازی آزمایشی در دنیای واقعی کردند. فردی نقش فلجی را بازی می‌کرد که از صندلی چرخدار خود روی زمین افتاده است. آیا فردی که از آنجا عبور می‌کرد حاضر به کمک می‌شد؟ این آزمایش در شرایط مختلف آزمایش شد. در حالت اول هیچکس آنجا حاضر نبود و شخصی که از ماجرا خبر ندارد از آنجا عبور می‌کرد. در این شرایط ۸۵ درصد رهگذران توقف کرده و به شخص فلج کمک کردند. در آزماشی دیگر پنج نفر در صحنه حضور داشتند که چهار نفر آنها از طرف برگزارکنندگان آزمایش بودند و نفر پنجم رهگذری بود که از آنجا عبور می‌کرد و از ماجرا خبر نداشت. در این شرایط تنها ۳۱ درصد رهگذران حاضر به توقف و کمک به شخص صدمه دیده شدند! این آزمایش نشان داد که وقتی شخص در یک جمع قرار می‌گیرد رفتارش به شدت تحت تاثیر جمع است و قبل از هر اقدامی بررسی می‌کند که دیگران چه واکنشی نشان می‌دهند. اغلب شخص هیچ اقدامی نمی‌کند و منتظر می‌ماند تا دیگران کاری کنند.
اثر نظاره‌گر آزمایش «اثر نظاره‌گر» بیان می‌کند که رفتار فرد وقتی می‌داند افرادی او را نظاره می‌کنند فرق می‌کند. در واقع نظاره‌گر‌ها بر واکنش ما اثر می‌گذارند و اگر آنها نباشند شاید رفتار ما متفاوت باشد.
اتاق امتحان در آزمایشی دیگر که توسط لاتان و دارلی در سال ۱۹۶۸ انجام گرفت شرکت‌کنندگان در یک اتاق مشغول پاسخگویی به سوالات امتحان شدند. هنگام برگزاری امتحان دودی از زیر در وارد اتاق امتحان شد. نتایج در سه وضعیت مختلف کاملا متفاوت بود. در اولین آزمایش فقط یک نفر داخل اتاق بود و از اجرای آزمایش خبر نداشت. در آزمایش دوم سه نفر در اتاق بودند که دو نفر از آنها همکاران آزمایش‌گر بودند و وقتی دود وارد اتاق می‌شد خود را بی‌تفاوت نشان می‌دادند و هیچ اقدامی نمی‌کردند. در آزمایش سوم سه نفر در اتاق بودند و هیچکدام از برگزاری آزمایش خبر نداشتند و بی‌اطلاع بودند. آیا می‌توانید حدس بزنید در هرکدام از شرایط چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا کسی اقدام می‌کند تا ورود دود به اتاق را گزارش دهد؟ در آزمایش اول که شخص تنها بود ۷۵ درصد شرکت‌کنندگان بیرون رفتند و وجود دود را گزارش کردند. در آزمایش دوم، تنها ۱۰ درصد شرکت‌کنندگان اقدام کردند و ورود دود را گزارش کردند. در آزمایش سوم ۳۸ درصد از اتاق خارج شدند. این آزمایش نیز نشان می‌دهد ما برای مطمئن شدن از اینکه کارمان درست است یا خیر به دیگران نگاه می‌کنیم، به خصوص زمانی که شک داریم و نمی‌دانیم کار درست کدام است.
اثر نظاره‌گر و خرید شاید این موضوع را قبول نکنیم ولی تصمیمات خرید ما به شدت تحت تاثیر دیگران است. ما هر سال در نمایشگاه‌های مختلف شرکت می‌کنیم و محصولات آموزشی در زمینه مدیریت عرضه می‌کنیم. گاهی در نمایشگاه‌ها فردی به غرفه الماس شهر مراجعه می‌کند و محصولی را در دست گرفته شروع به خواندن مطالب روی جعبه می‌کند. چند نفر دیگر نیز دقیقا همان کار را انجام می‌دهند. تمام آنها در مرحله تصمیم گیری خرید هستند و درباره خرید آن محصول مردد هستند. معمولا وقتی یکی از آنها اقدام کرده و محصول را خریداری می‌کند این شجاعت به دیگران نیز منتقل می‌شود و آنها نیز همان محصول را می‌خرند. حالت عکس آن نیز صادق است. وقتی اولین نفر محصول را سر جایش گذاشته و به راهش ادامه می‌دهد، دیگران هم همین واکنش را نشان می‌دهند!
تایید جمع ما اغلب کاری را انجام می‌دهیم که مورد تایید جمع باشد. اگر در یک سالن همایش فرد ناشناسی وارد می‌شود و ما می‌بینیم تمام حضار می‌ایستند ناخودآگاه احساس می‌کنیم ما هم باید بلند شویم. ما شاید فرد تازه ‌وارد را نشناسیم ولی کاری را انجام می‌دهیم که مورد تایید جمع باشد. به مکانی مراجعه می‌کنید که دو رستوران در کنار هم وجود دارد. یکی از آنها بسیار معمولی‌تر و غذاهایش بی‌کیفیت‌تر به نظر می‌رسد و حتی قیمت آن بالاتر است. ولی رستوران مملو از جمعیت است. رستوران کناری بسیار تمیز‌تر است و قیمت‌های مناسب‌تری دارد، ولی هیچکس در آن مشغول صرف غذا نیست. کدام رستوران را انتخاب می‌کنید؟ بسیاری از مردم رستوران اول را انتخاب می‌کنند. ما اغلب دوست داریم خریدهایی را انجام دهیم که مورد تایید دیگران و به خصوص اطرافیان باشد. فرض کنید می‌خواهید از سالن مترو خارج شوید و اولین بار است که آنجا قرار گرفته‌اید. آیا بیشتر به تابلوها توجه می‌کنید یا سیل جمعیتی که با سرعت به سمت مشخصی حرکت می‌کنند؟ ما هیچ‌گاه دوست نداریم تنها خریدار یک محصول باشیم.
اثر تایید جمع در خرید تصمیمات خرید ما به شدت متاثر از دیدگاه‌های دیگران است. اغلب کسانی که گوشی آیفون می‌خرند به هیچ‌وجه به امکانات فنی آن گوشی نیازمند نیستند، بلکه می‌خواهند مورد تایید جمع باشند. اگر به همین افراد یک گوشی بی‌نام و نشان پیشنهاد شود که همان کیفیت و امکانات را داشته باشد و قیمتی بسیار مناسب‌تر داشته باشد، بعید است قبول کنند. حال چگونه از این ایده در وب‌سایت استفاده کنیم؟ سعی کنیم در وب‌سایت خود نشان دهیم که افراد دیگری وجود دارند که قبلا به این سایت مراجعه کرده‌اند و حتی خرید کرده‌اند. فرض کنید به یک سایت آموزش گیتار مراجعه می‌کنید و یک فایل رایگان می‌بینید که بیش از ۳۰۰ هزار بار دانلود شده است. به روشی پی می‌برید این عدد واقعی است. آیا دیدگاه شما نسبت به این سایت بهتر نمی‌شود؟ با خود فکر می‌کنید فایلی که بیش از ۳۰۰ هزار بار دانلود شده حتما خوب و مفید است!
نمایش تایید جمع در وب‌سایت ما به عنوان صاحب سایت تا حدی از تایید دیگران برخوردار هستیم. بازدیدکنندگان و خریدارانی داریم که از سایت ما لذت می‌برند و راضی و خشنود هستند. نکته مهم آن است که آیا این موضوع را به بازدیدکنندگان جدید نشان می‌دهیم؟ ما به هر روش ممکن باید سعی کنیم نظرات بازدیدکننده‌های قبلی را به افراد جدید منتقل کنیم. آیا تا به حال دقت کرده‌اید که وقتی یک سایت پرفروش‌ترین محصول خود را نمایش می‌دهد و تاکید می‌کند که این مورد پرفروش‌ترین است، در واقع چه کاری انجام می‌دهد؟ این سایت نظر بازدیدکنندگان قبلی را به بازدیدکننده جدید نشان می‌دهد و اعلام می‌کند که از دید افراد قبلی این محصول بهترین محصول است. نکته مهم آن است که برای نشان دادن تایید جمع بیشتر تلاش کنیم. مثلا می‌توانیم نظرات مشتریان قبلی را در صفحه محصول نمایش دهیم. امتیازی که مشتریان به این محصول داده‌اند را نیز نشان دهیم. اگر ارائه آمار فروش مشکلی ایجاد نمی‌کند حتی می‌توانیم تعداد فروش محصولات را نمایش دهیم. این تعداد می‌تواند فروش در همان ماه باشد، یا شاید بهتر باشد تعداد تمام فروش‌ها باشد. بنابراین به هر طریقی سعی کنیم نشان دهیم که دیگران درباره سایت و محصولات ما چه دیدگاهی دارند. این کار بسیار ارزشمندتر از توضیحاتی است که ما به عنوان صاحب سایت می‌نویسیم.
نظرات دیگران یکی از ضروری‌ترین بخش‌های پیام بازاریابی، نظرات دیگران درباره محصولات و خدمات ما است. آیا وقتی کسی به شرکت ما مراجعه می‌کند تایید جمع را می‌بیند؟
مقایسه افراد به جای محصولات گاهی افراد محصولاتی را می‌خرند که از مشخصات فنی آن هیچ اطلاعی ندارند. همان‌طور که گفتیم یکی از مهم‌ترین انگیزاننده‌های خرید، نظر اطرافیان ما درباره آن محصول است. اگر اطرافیان و دوستان ما بگویند تمامی افراد مهم و برجسته ساعت مچی خاصی دارند، شاید شما هم ترغیب شوید از ساعت مچی آن برند استفاده کنید زیرا می‌خواهید جزو افراد برجسته و مهم باشید. یکی از این راه‌های تاثیرگذار بازاریابی این است که به جای تمرکز بر محصولات، روی افرادی که از این محصولات استفاده می‌کنند تمرکز کنیم. یکی از تبلیغات اپل که سال‌ها پیش در مجلات مختلف چاپ شد تبلیغی درباره کامپیوترهای مَک بود. در این تبلیغ هیچ صحبتی از محصول و مشخصات آن نشده بود. حتی عکسی از کامپیوتر وجود نداشت. این تبلیغ به مقایسه دو فرد پرداخته بود که یکی از آن‌ها از محصولات اپل استفاده می‌کرد و دیگری از محصولات رقیبان. نفر اول یک شخص حدود ۴۰ تا ۵۰ ساله است که کت و شلوار پوشیده و احتمالا کارمندی منضبط و جدی است. به این شخص نمی‌شود به راحتی نزدیک شد و با او شوخی کرد. این آقا از کامپیوتر شخصی معمولی استفاده می‌کند و نه از محصولات اپل. نفر دوم جوان شاد و با انگیزه‌ای است که شلوار جین و پیراهن اسپرت پوشیده. لباس‌ها و ساعت او بسیار به‌روز و جوان پسند است و لبخندی بر لب دارد. زیر این عکس نوشته شده: کاربر محصولات اپل. شرکت اپل در این تبلیغ هیچ اشاره‌ای به مشخصات فنی محصول نکرده بود. فقط با این تبلیغ می‌گفت: اگر جوان و با انگیزه هستید و نمی‌خواهید یک کارمند کت و شلوار پوش بی‌انگیزه باشید از محصولات اپل استفاده کنید. این تبلیغ قشر جوان را هدف قرار داده بود. اغلب افرادی که در اولین روز ارائه آی پد برای خرید آن صف بسته بودند جواب دو سؤال ساده را درباره این محصول نمی‌دانستند. آن‌ها نمی‌دانستند کیفیت صفحه تصویر چقدر است. حتی بسیاری از آن‌ها میزان حافظه داخلی آن را نمی‌دانستند. چگونه ممکن است مردمی که برای خرید یک محصول پول قابل‌توجهی می‌پردازند از مشخصات دقیق آن اطلاع نداشته باشند؟ پاسخ این است که این افراد دنبال محصولات فوق‌العاده نیستند بلکه می‌خواهند به عنوان فردی خارق‌العاده و خاص شناخته شوند. در صفحات محصول سایت از عکس افرادی استفاده کنید که در حال استفاده از محصولات و خدمات شما هستند. مخاطبان محصول خود را به دقت مشخص کنید. اگر چنین کاری ممکن نیست حداقل فکر کنید بهترین مخاطب محصول شما چه کسی می‌تواند باشد و این موضوع را در صفحه محصول تاکید کنید.

 عنوان یک کارآفرین، احتمالا زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد داده‌ها و متریک‌ها می‌کنید. همه‌ی این نگرانی‌ها لازم است، اگر شما بخواهید یک برند رقابتی ایجاد کنید. اما اگر شما می‌خواهید یک حماسه ایجاد کنید، یا یک برند ماندگار و اگر می‌خواهید یک جنبش اجتماعی شروع کنید بهتر است برخی تصمیم‌گیری‌ها را با قلب خود بگیرید. اگر شما یک کارآفرین باشید، شما کارهای زیادی در کسب‌وکارتان انجام می‌دهید، شما در حال تلاش برای فروش، پرداخت، تصمیم‌گیری و غیره هستید. کوین رابرتز مدیرعامل شرکت Saatchi & Saatchi می‌گوید: زمانی برای تفکر منطقی وجود ندارد. تصمیمات بزرگ را با قلب خود و تصمیمات کوچک و کم اهمیت را با سر و عقل خود بگیرید.
ساعتچی اند ساعتچی (Saatchi & Saatchi) یکی از بزرگ‌ترین آژانس‌های تبلیغاتی آمریکا است که با 140 شعبه در 76 کشور دنیا، بیش از 6500 پرسنل دارد. این آژانس در سال 1970 در لندن تاسیس شد، اما هم‌اکنون در نیویورک مستقر است. کوین رابرتز از سال 1997 رهبری آن را به عهده گرفته است.
رابرتز متولد انگلیس است و به عنوان یک مدیر اجرایی در سراسر جهان کار کرده است. وی در سن 32 سالگی رئیس هیئت‌مدیره شرکت پپسی در خاورمیانه شد و از آن زمان تبدیل به یک نیروی قوی در تبلیغات جهانی شده است. کتاب “علائم عشق: آینده‌ای فراتر از برندها” اثر وی در سال 2004 منتشر شد و تاکنون به 18 زبان دنیا منتشر شده است. رابرتز در این کتاب معتقد است که تبلیغات یکی از این سه گزینه را باید انجام دهد:
1) منجر به خنده مردم شود
2) باعث گریه‌ی آن‌ها شود
3) مردم را به فکر کردن وادار کند. به عبارت دیگر تبلیغات نیاز دارد تا با مردم در سطح عاطفی ارتباط برقرار کند و احساس آن‌ها را برانگیزد.
من فکر می‌کنم در حال حاضر ساخت برند مهم نیست، چیزی که اکنون اهمیت دارد ساخت یک جنبش، حماسه است. اپل یک برند نیست، بلکه یک جنبش است؛ به همین دلیل است که مردم یک رابطه‌ی احساسی با آن برقرار کرده‌اند، اما سامسونگ یک برند است.
یکی از تبلیغات مورد علاقه‌ی رابرتز تبلیغات New Zealand Telecom که تبلیغ “پدر و پسر” نامیده می‌شود، است. این تبلیغ رابطه‌ی یک پدر با پسرش در در طول زمان نشان می‌دهد که در نهایت پسر رشد می‌کند و درست مانند پدرش در آغاز تبلیغ می‌شود. رابرتز مب‌گوید این تبلیغ یک تبلیغ اثرگذار است. این آگهی قصد دارد احاسات مردم را برانگیزد و به آن‌ها بگوید با خانواده خود تماس بگیرید. رابرتز می‌گوید این تبلیغ باعث می‌شود که مردم گریه کنند و سپس با پدر خود تماس بگیرند که دقیقا چیزی هست که می‌خواستیم. احساسات باعث می‌شود مردم به آن‌چه که می‌گویید عمل کنند. به عنوان یک کارآفرین این بهترین چیزی است که می‌توانید از آن بهره‌برداری کنید.

تمام افراد پیوسته سعی در این دارند که پروسه ی فروشی که وارد آن می شوند به صورت قطعی درآید و به انعقاد قرارداد فروش منجر گردد، به عبارت دیگر کار فروش را یکسره کنند. شما باید با مشتریان احتمالی خوبتان سه یا چهار صحبت کنید. شما فکر می کنید آن ها آماده خرید هستند، اما زمانی که شما فکر می کنید که می توانید قرارداد فروش را منعقد کنید مشاهده می کنید این فروش به تعویق می خورد.

چندبار پیش آمده است که شما در فروش مجبور به استفاده از یک راه بسیار سخت برای قطعی کردن آن باشید و یا چندبار پیش آمده است که شما یک فروش را از دست بدهید؟ من مطمئن هستم شما نیز تمام استدلال ها و مخالفت های ممکن در این مورد را شنیده اید مانند اینکه "الان زمان مناسبی نیست" یا "بیش از اندازه گران است" یا "ما علاقه مند نیستیم" و بسیاری موارد دیگر.

آیا این واقع بینانه است که انتظار داشته باشید بازارگرمی و یا تبلیغات شما توجه مشتری را جلب کندو کالای شما همان چیزی باشد که مشتری می خواهد و یا این که آن ها را وادار کنید که در زمانی پانزده ثانیه ای یا کمتر تصمیم به خرید از شما بگیرند؟ البته که اینطور نیست، اما تبلیغات شما باعث می شود که مذاکره برای فروش آغاز شود به شرطی که بدانید که از کدام کلمات باید استفاده کنید.

آیا این شما را عصبانی و ناراحت نمی کند که یک خریدار احتمالی را از دست بدهید در حالی که او واقعا می تواند از محصول یا سرویس های شما سود ببرد و شما به شدت برای انعقاد قرارداد فروش کوشش می کنید؟ چندبار پیش آمده شما یک فروش را از دست بدهید و یا مجبور شده باشید برای قطعی کردن یک فروش مسیر سختی را طی کنید؟

چه اتفاقی می افتد اگر بتوانید یک قرارداد فروش را با ده تا سی درصد زمان کمتر با خریدار منعقد کنید؟ من قصد دارم به شما بگویم که چگونه و به سرعت این کار را انجام بدهید اما قبل از آن بگذارید سوالی از شما بپرسم. چرا زمانی که شخصی یک خریدار را به شما ارجاع می دهد شما تقریبا همیشه موفق به انعقاد قرارداد فروش می شوید؟ بله شما می دانید در مورد چه صحبت می کنم. یکی از مشتریان موجود شما، شخصی که محصولات و سرویس های شما را دوست دارد به همکار تجاری یا دوست خود درباره تجربه ای که از دادوستد با شرکت شما داشته است چیزهای به آن ها می گوید و به آن ها توصیه می کند و می گوید با شما ارتباط برقرار کنند.

زمانی که شما یک خریدار ارجاع داده شده دارید، این خریدار آماده خرید است و معمولا فقط با یک یا دو مذاکره کوچک می توانید با او قرارداد منعقد کنید. همه به مشتریان ارجاع داده شده علاقه مند هستند زیرا می توان با تلاش کمتر و صرف هزینه کمتری فروش را انجام داد.

چرا انعقاد قرارداد فروش با شخصی که توسط یکی از بهترین مشتریان شما به شما ارجاع داده شده است آسان خواهد بود؟ نه بار از هر ده بار این خریداران ارجاع داده شده قبلا به خوبی با محصول شما و ارزش آن آشنا شده اند. آن ها تا حدی با شرکت شما آشنایی دارند و راحت تر به شما اعتماد می کنند. شما در واقع پیش فروش کرده اید و مشتریانی آماده به خرید برای شما هستند.

آیا شما دوست ندارید که تمام خریداران شما به صورت پیش فروش از شما خرید کنند؟ به جای اینکه وقت خود را برای مقابله با ایرادات گرفته شده از سوی خریداران احتمالی صرف کنید، شما می توانید زمان بازاریابی برای افرادی که خواهان خرید هستند را افزایش دهید.

پیش فروش کردن ساده تر از آن چیزی است که شما فکرش را بکنید، ولو این که شما به صورت یکنواخت خریداران ارجاع داده شده نداشته باشید. شما می توانید از سه ایده ی ساده برای فروش بیشتر با تلاش کمتر استفاده کنید.

ایده اول، اجازه دهید خود مشتری برای معامله متقاعد شود: زمانی که یک مشتری از شما می پرسد چه کاری می توانید برای او بکنید و هزینه ی آن چقدر است شما چه کار خواهید کرد؟ این سوال می تواند شما را در وضعیت دفاعی قرار دهد و در این هنگام شما پیوسته تلاش می کنید که مشتری خود را درباره ارزش سرویس خودتان متقاعد کنید.

هیچکس دوست ندارد که چیزی به زور به او فروخته شود بلکه اکثر مردم دوست دارند که خودشان برای خرید متقاعد شوند. بگذارید مشتری خودش برای خرید مجاب شود. با پرسیدن سوالات سعی کنید کنترل جلسه را در دست بگیرید. خریداران خود را مجاب کنید که به شما بگویند از سرویس ارائه شده توسط شما چه انتظاراتی دارند و اینکه چرا سرویس شما برای آن ها مناسب می باشد.

ایده دوم، فورا ارزش محصولات و سرویس های خود را تصدیق کنید: آیا همیشه استدلال "قیمت آن بسیار بالاست" به عنوان مانعی در برابر فروش برای شما مطرح است؟ شما نیز همان کاری انجام دهید که مشتری ماهر و خوب انجام می دهد، اگر آن ها درباره شرکت همکار شما که سرویس های شما را ارائه می دهد سخن گفتند، شما نیز شرحی از مشتریان گذشته خود برای آن ها بگویید تا به مشتری نشان دهید که به آنچه که انتظار دارد بدون نگرانی خواهد رسید.

ایده سوم، تمام موانع در راه فروش را حذف کنید: چه اتفاقی خواهد افتاد اگر خریدار شما دچار تردید شود که شما به آن ها توجه ندارید؟ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر اختلاف درباره این موضوع که شرکت شما کوچک است و یا پیش از این در آن زمینه فعالیتی نداشته است را با بی توجهی به آن رها کنید؟ یک اختلاف می تواند در یک چشم به هم زدن باعث مرگ فرآیند فروش شود. برای اجتناب از این امر خیلی صریح و روراست به اختلافات بپردازید. از مشتری بخواهید مواردی را که شما فراموش کرده اید را به شما یادآور شود و شما نیز سعی کنید تمام موانع موجود برای فروش را از میان بردارید.

کلیه حقوق وب سایت متعلق به شرکت راهبرد ارتباط ملل می باشد.